من پشت کردم به همه دنیا...
حالا متوجه میشم که توان برای ایستادن و قیام نماز و رکوعی کامل ، نعمت بزرگیه که تا قبل از این اتفاق هیچی ازش نمیفهمیدم....۱۶اردیبهشت برای اولین بار روی پاهام بعد از دقیقن دوماه راه رفتم با کمک بریس... ۱۷اردیبهشت رفتم نمایشگاه کتاااااب...:)))) بهترین روزم بود...و ۱۸اردیبهشت دیگه نماز نشسته نخوندم....وچقدر اولین رکوع لذت بخش بود...هرچندهنوز سجده مو روزمین نمیرم ولی خب تا همینجاش بسیار عالی بود...وخداروهزارمرتبه شکر که باوجود همه بی لیاقتی هام بازم بزرگی و لطفو رحمتش رو نثارم کرد.......و یبار دیگه صدق وعده ش رو به نمایش گذاشت برای کمترین بنده ش...... من گاهی که میخوام دعا کنم میخوام مثلن بگم خدایا نماز خوندم بیا این حاجتمو...فلان کارو کردم بیا این حاجتمو.......!!!.. بعد میبینم که اولن اون کاری که من کردم چقد ناقص بوده و دومن دارم منت همون کار ناقصو به خدامیذارم !!!! بعله...اینگونه ست که هرکی جز خدا بود یه چیزیو میکوبوند توسرم خجالتم نمیکشی....بعد که دیگه به این نتیجه میرسم دستم خالیه خالیهههه و هیییچی ندارم که باهاش دعا کنم...میگم بهش خدایا من اصن ....بنده ت که هستم...:((( حتی بدترینشم باشم...ولی بنده ت که هستم..تو که خدای من هستی که....توجواب ندی کی دستمو بگیره... هیچ کاری نکردم من پیامبرتو دوست که دارم ندارم ؟؟؟:((( اصن مسلمونیم ناقص..ولی علی و فاطمه زهراتو دوست که دارم ندارم؟؟؟؟ ....... چیکار کنم دستم خالیه...خالیهههه خالییییه خالیییی....یا من یعطی من لم یسىله و من لم یعرفه......:((((