آخرین مطالب

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

امشب اخرین شبیه که تو این خونه ساری میخوابم.. کل اتاقمو خالی کردم .. برگشتم به روز اول که اینجا اومده بودیم...یه اتاق خالی موکت شده همین و همین... ۸سال با تمام سختی ها خوشی ها درد ها غم ها شادیها ...گذشت ... حالا اما منم که باید از همه چیز بگذرم و برم یجای دیگه....و به روزی فکر میکنم که باید از تمام زندگی  فانی بزنم و برم یه دنیای ذیگه... شاید مهم ترین حکمت جبر به کوچیدن در زندگی ، یاداوری یک سفر ابدیه....هرچند تو یک بحران درونی عجیب دستو پا میزنم ... اما نمیترسم.... یادت ارام بخش قلب هاست ...حتی قلب هایی مث قلب های گناهکار و روسیاه من....               با ژوره کلی خاطره زنده کردیم...یادتمااام روزهای گذشته بخیر.... و ایشاالله ۸سال دیگه ،از نگاه به گذشته ی جدیدی که از حالا رقم میزنیم شادتریم...دلم برای همه چیز تنگه ....    باتو باااز رسیییده م به شبی ...ابدی...آآآه...تو کوچه کوچهه مرا ...بلدی....   خدایا پناه میارم به تو.....

۱ نظر ۰۴ تیر ۹۳ ، ۰۱:۱۸
منتظر