مردنی که بر بیهودگی اش سوگوارنباشم...
جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۱۶ ق.ظ
با تمام دلبستگی هایم روزی باید بروم..
روزی که درتمام شب های مرده ی زندگی م
حتی به خواب هم ندیده ام
رفتن از جایی که در هوایش نفس کشیدم
عاشق شدم
و تمام از دست رفته هایم را به دست اوردم...
عاشق دلی شدم به نرمی و لطافت ابر ها.....
ابری که وقتی میگرید و می بارد... وجود تشنه ام را سیراب میکند....
پی نوشت : میباره بارون...روی سر مجنون...تو یه خیابون رویایی.....
۹۵/۰۸/۲۸