عشق به او تنها دلیل بودن است....

میخواهمت....
شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۱ ب.ظ

همینم...


من موهامو بلوند نمیکنم...

یا بیرون روسری م نمیریزم...

کفش پاشنه بلند نمیپوشم که باهاش تو خیابون رژه برم..

وقتی راه میرم طوری نگاه نمیکنم که نگاهی رو دنبال خودم بکشونم...

آره...من خیلی رو سیاهم...

ولی هنوز از این که موقع یه کار ساده مثل پول دادن تو تاکسی و مغازه

دسم به دس نامحرمم بخوره تنم مور میشه و ناراحت میشم که چرا مراعات نکردم...

من معصوم نیستم..

ساده میپوشم...

ساده فکر میکنم

ساده قدم بر میدارم

اشتباه میکنم

اما پاش وا میستم و با دروغ کارمو در نمیبرم ...

اعتراف میکنم و سعی میکنم جبران کنم..

اتفاقن بد بودن رو امتحان کردم !

ذاتن معصوم نیستم

ولی بین خوب و بد سعی داشتم خوب باشم

خیلی قیافه ی امروزی بهم میاد !

امتحان کردم که میگم !

ولی چادر رو انتخاب کردم...

نه فقط به این خاطر که بگم پسرا هیزن !(دور از جون همه ی برادرای خوبم..)

و نه به این خاطر که بخوام بگم خییلی پاکم ...

نه...

من چادرمو دوست دارم...

امانت عاشقی یه عالمه عشق اسمونیه که بهم رسیده ...

برا من چادر بیشتر از مصونیت ( محدودیت که اصلن بحثش نیست )

ارمغان و هدیه ی تمام زندگی و بندگیمه....

ساده ی ساده م..

سادگیم رو تو رفتارم

تو حرف هام

تو نوشته هام

تو فکر کردنم دوست دارم....

حتی اگر بیشترین ضربه هارو بخورم

و بیشترین سختی هارو

برای ساده بودن بکشم

دست ازش بر نمیدارم !

یادت باشه

سادگی ..با ساده لوحی فرق میکنه !

حقه و فتنه رو خوب تشخیص میدم

جلوش وامیستم

اما به روش خودم...

من یه بنده ی خطاکارشم....

ولی امیدوارم......

دلشو شکوندم ؟؟ خدا مو ناراحت کردم ؟؟

اگر خدای منه...میدونم چه جوری راضیش کنم...

تو که دنبال عیب از من یا مثل من هایی

تا با بوق و کرنا گوش همه رو پر کنی که اینم از اینا که دم از دین میزنن

(اسلام به ذات خود ندارد عیبی

هر عیب که هست از مسلمانی ماست ..)

تو که گذشته ی اشتباه یک بنده رو نمیبخشی

و پاکی بعد از طلبگیش رو نمیتونی بپذیری بخاطر اشتباهات قبل از پیدا کردن مسیرش..

تو که حاضر نیستی باور کنی قیامت اونکه حکم میکنه میبخشه و مجازات میکنه

خدای رحمان و قهاره

نه کینه های مامردم که از هم تو این دنیا سر پوچ به دل گرفتیم

تا آبرو ببریم...

تو که از روی ظاهر من قضاوت میکنی ..

تو که ازم متنفری....

تو که فک میکنی حالیم نیست و دروغا و اوسکول کردن هاتو نمیفهمم ...

مثل تو ها...همین بیرون بمونین...

من عادت ندارم

وقتمو هدر کسایی بدم که حاضر نیستن

واقعیت رو منطق رو حق رو بپذیرن ....

عادت ندارم نبخشم

عادت ندارم کینه ای باشم..

عادت ندارم

برنجونمو بگذرم....

عادت ندارم کسی رو ابله فرض کنم...

تنها عادتم اینه که انرژیم رو صرف کسایی که تو راه واقعین بکنم...

بی اونکه حتی بخوان و بفهمن حاضرم هرکاری براشون بکنم ..

ولی برای تو که نمیخوای حق رو ببینی....

جز دعای خیر که هدایت بشی..

حرفی ندارم............

..

.

.




نوشته شده توسط منتظر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
آخرین مطالب

همینم...

شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۱ ب.ظ


من موهامو بلوند نمیکنم...

یا بیرون روسری م نمیریزم...

کفش پاشنه بلند نمیپوشم که باهاش تو خیابون رژه برم..

وقتی راه میرم طوری نگاه نمیکنم که نگاهی رو دنبال خودم بکشونم...

آره...من خیلی رو سیاهم...

ولی هنوز از این که موقع یه کار ساده مثل پول دادن تو تاکسی و مغازه

دسم به دس نامحرمم بخوره تنم مور میشه و ناراحت میشم که چرا مراعات نکردم...

من معصوم نیستم..

ساده میپوشم...

ساده فکر میکنم

ساده قدم بر میدارم

اشتباه میکنم

اما پاش وا میستم و با دروغ کارمو در نمیبرم ...

اعتراف میکنم و سعی میکنم جبران کنم..

اتفاقن بد بودن رو امتحان کردم !

ذاتن معصوم نیستم

ولی بین خوب و بد سعی داشتم خوب باشم

خیلی قیافه ی امروزی بهم میاد !

امتحان کردم که میگم !

ولی چادر رو انتخاب کردم...

نه فقط به این خاطر که بگم پسرا هیزن !(دور از جون همه ی برادرای خوبم..)

و نه به این خاطر که بخوام بگم خییلی پاکم ...

نه...

من چادرمو دوست دارم...

امانت عاشقی یه عالمه عشق اسمونیه که بهم رسیده ...

برا من چادر بیشتر از مصونیت ( محدودیت که اصلن بحثش نیست )

ارمغان و هدیه ی تمام زندگی و بندگیمه....

ساده ی ساده م..

سادگیم رو تو رفتارم

تو حرف هام

تو نوشته هام

تو فکر کردنم دوست دارم....

حتی اگر بیشترین ضربه هارو بخورم

و بیشترین سختی هارو

برای ساده بودن بکشم

دست ازش بر نمیدارم !

یادت باشه

سادگی ..با ساده لوحی فرق میکنه !

حقه و فتنه رو خوب تشخیص میدم

جلوش وامیستم

اما به روش خودم...

من یه بنده ی خطاکارشم....

ولی امیدوارم......

دلشو شکوندم ؟؟ خدا مو ناراحت کردم ؟؟

اگر خدای منه...میدونم چه جوری راضیش کنم...

تو که دنبال عیب از من یا مثل من هایی

تا با بوق و کرنا گوش همه رو پر کنی که اینم از اینا که دم از دین میزنن

(اسلام به ذات خود ندارد عیبی

هر عیب که هست از مسلمانی ماست ..)

تو که گذشته ی اشتباه یک بنده رو نمیبخشی

و پاکی بعد از طلبگیش رو نمیتونی بپذیری بخاطر اشتباهات قبل از پیدا کردن مسیرش..

تو که حاضر نیستی باور کنی قیامت اونکه حکم میکنه میبخشه و مجازات میکنه

خدای رحمان و قهاره

نه کینه های مامردم که از هم تو این دنیا سر پوچ به دل گرفتیم

تا آبرو ببریم...

تو که از روی ظاهر من قضاوت میکنی ..

تو که ازم متنفری....

تو که فک میکنی حالیم نیست و دروغا و اوسکول کردن هاتو نمیفهمم ...

مثل تو ها...همین بیرون بمونین...

من عادت ندارم

وقتمو هدر کسایی بدم که حاضر نیستن

واقعیت رو منطق رو حق رو بپذیرن ....

عادت ندارم نبخشم

عادت ندارم کینه ای باشم..

عادت ندارم

برنجونمو بگذرم....

عادت ندارم کسی رو ابله فرض کنم...

تنها عادتم اینه که انرژیم رو صرف کسایی که تو راه واقعین بکنم...

بی اونکه حتی بخوان و بفهمن حاضرم هرکاری براشون بکنم ..

ولی برای تو که نمیخوای حق رو ببینی....

جز دعای خیر که هدایت بشی..

حرفی ندارم............

..

.

.


۹۲/۰۷/۲۰
منتظر

نظرات  (۲)

نه من محتاج نیستم!

محتاج نگاه هایی که محبت را به من می دهند

اما در آخر همه را بی کم و کاست حساب می کنند!

محتاج ترحم ها،عشقهای دروغین و و هوسهای زودگذر نیستم!

محتاج انسانهایی که در خود و باورهایشان غرق شده اند هم نیستم!

محتاج دل خوشی ها و خنده های الکی،خوش بختی های بی دوام و وجود های دورنگی نیستم!

دگـــــــــــــر محتاج نیستم!!!

من فقط محتاج یک نگاهم،

یک نظر و یک عشق!

عشقی که از آبهای بی کران اقیانوسها هم آبی تر است،

نگاهی که از هر الماسی درخشان تر،

صدایی که از هر نغمه ای خوش آهنگ تر،

وجودی که از هر شعله ای سوزان تر و دلنشین تر،

و دستی که از همه دستها بی ریا تر است!

همه را در وجود او یافتم!

آری در یک جمله فریاد می زنم:

"به تو محتاجم خدایـــــــــــــــــــــــا!!"

انهایی که موی بلوند به مذاقشان خوش است
یا بلندای کفششان مذاق را نوازش میدهد
تو مپندار که گول و  گمراهند!
به خیالشان دوره شاه است!
وقتی از علاقم به یه فیلم معروف یا یه خاننده غربی میگم
خیلیها چشم درشت میکنن و رگ کنار گردنشون بسی متورم میشه!
اما عقاید اونهارو با روی باز(هرچند متنفرم) میپذیرو گوش میدم
به نظره من باید به سلیقه و علایق همه احترام گذاشت
و البته تا جایی که به ارزشهای جامعه و اون اجتماع لطمه نزنه و توهین نکنه
ولی در کل 5 تا انگشت یکی نیست!
هرکسی یه سلیقه ایی داره و باید یاد بگیرم به علایق هم احترام بذاریم
پاسخ:
موافقم...
ممنونم از حضورتون

"من چادرمو دوست دارم...

امانت عاشقی یه عالمه عشق اسمونیه که بهم رسیده ..."

منم :(

چقدر دلم می خواست این حرفارو ...


پاسخ:
عاشقی رو برات آرزو میکنم ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی