عشق به او تنها دلیل بودن است....

میخواهمت....
يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۴۰ ب.ظ

یه مدینه...یه بقیعه....


نه روز های مدینه با هیچ لذتی قابل جایگزینیه

ونه شب هاش با هیچ غربتی عوض شدنی...

یادم میاد یه بار تعبیری از سید مهدی میرداماد ،سالی که مشرف شده بودن مکه ، شنیده بودم

که تو یه برنامه برای مداحی اومده بود و

داشت میگفت آرزو میکنم قسمت همه مدینه بشه ...ولی حقیقتن

آرزو میکنم لحظه ی ورودت به مدینه ...هیچ وقت شب نباشه....

اینو وقتی 2ساله پیش شب وارد مدینه شدم با تک تک جوارح و جوانحم لمس کردم...جمله ش به عینه جلوی چشمم

بزرگ میشد و اشک...

تو نمیتونی به هیچ عنوان به هیچ عنوان نمیتونی این غم رو تو خودت هضم کنی

هر لحظه و ثانیه که از بودنت تو مدینه میگذره بیشتر احساس میکنی قلبت درحال انفجاره و طاقت این همه

غم رو نخواهی داشت...وجودت به بهونه ی نفس کشیدن تو هوایی که روزی پیامبر و دختر و داماد و فرزندانش نفس کشیدن

و قدم گذاشتن رو خاکی که هنوز که هنوزه غربت و مظلومیت اونها رو ودیعه داره هست که زنده میمونه

وگرنه   هیچ چیز مرهم  این آتش نمیشه برات...هیچ چیز...

اگر بیشتر از چند دقیقه سلامت طول بکشه محکومی..

اما حاضر نیستی حتی نفسی از اونجا دل بکنی..

مظلومیت واژه ی غریبی برای ترسیم اون همه درد ...

و هیچ چیز هیچ چیز هیــــچ چیز برات

وحشتناک تر درد ناک تر و سوزنده تر از این نیست که بهت بگن روز آخره و باید برای وداع بری...

تو نمیتونی مفهوم وداع رو اونجا بکار ببری ..با کی میخوای وداع کنی ؟؟؟ با سرمایه ی همه ی وجودت ؟؟

با کسی که بخاطر بودنشه که توهستی ؟؟ با کسی که رحمه للعالمینه ؟؟

تو نمیتونی ..نمیتونی...اصلن باورش در مغزت نمیگنجه ....غیر از این که عین عزیز از دست داده ها وجودت مویه میکنه و

اشک چشمت بی اونکه بخوای میباره ...آتیش قلبت حتی یک لحظه هم رهات نمیکنه....

و من یقین دارم یقین دارم یقین دارم

اگر بعد از مدینه ، زیارت کعبه نبود

تو این آتیش رو هیـــــــــــچ جای عالم مرهم نداشتی...

اگر عظمت کعبه وجودت رو تسخیر نمیکرد تو به هیچ عنوان توانایی ای برای درک مفهوم رفتن پیدا نمیکردی..

اگر بعد از سلام آخرت به پیامبرت و ائمه ت و دوسلام به بانوی دو عالم ،یکی رو به قبر پیامبر و یکی رو به بقیع ،

کلمه ای جز "لبیک..اللهم لبیک .." قرار بود بگی حقیقتن در این سلام ِ وداع به راحتی جان میدادی......

تنها چیزی که میفهمی اینه که اگرچه به زبان سلام دادی و به چشم محروم شدی

اما سبکی...چون همه ی وجودت رو  ، توی خاکی که قدم گاه جبرئیل و محمد و علی و فاطمه و حسنین بود

جا گذاشتی........تنها چیزی که برات مونده 

دستای گداییته که حلقه ی کعبه ی عشقت کنی

و تاروپودت رو با عطر مسجد الحرام و اذان بلال و اولین نماز سه نفره ی اسلام کنار کعبه ، عجین کنی...

من

برای تو....ثانیه ثانیه عاشقی و غرق شدن و محو شدن و نیست شدن اونجاها رو آرزو میکنم .....

..

.

.


.


نشد که آیینه باشم برای دیدن تو...

...

.




نوشته شده توسط منتظر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
آخرین مطالب

یه مدینه...یه بقیعه....

يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۴۰ ب.ظ


نه روز های مدینه با هیچ لذتی قابل جایگزینیه

ونه شب هاش با هیچ غربتی عوض شدنی...

یادم میاد یه بار تعبیری از سید مهدی میرداماد ،سالی که مشرف شده بودن مکه ، شنیده بودم

که تو یه برنامه برای مداحی اومده بود و

داشت میگفت آرزو میکنم قسمت همه مدینه بشه ...ولی حقیقتن

آرزو میکنم لحظه ی ورودت به مدینه ...هیچ وقت شب نباشه....

اینو وقتی 2ساله پیش شب وارد مدینه شدم با تک تک جوارح و جوانحم لمس کردم...جمله ش به عینه جلوی چشمم

بزرگ میشد و اشک...

تو نمیتونی به هیچ عنوان به هیچ عنوان نمیتونی این غم رو تو خودت هضم کنی

هر لحظه و ثانیه که از بودنت تو مدینه میگذره بیشتر احساس میکنی قلبت درحال انفجاره و طاقت این همه

غم رو نخواهی داشت...وجودت به بهونه ی نفس کشیدن تو هوایی که روزی پیامبر و دختر و داماد و فرزندانش نفس کشیدن

و قدم گذاشتن رو خاکی که هنوز که هنوزه غربت و مظلومیت اونها رو ودیعه داره هست که زنده میمونه

وگرنه   هیچ چیز مرهم  این آتش نمیشه برات...هیچ چیز...

اگر بیشتر از چند دقیقه سلامت طول بکشه محکومی..

اما حاضر نیستی حتی نفسی از اونجا دل بکنی..

مظلومیت واژه ی غریبی برای ترسیم اون همه درد ...

و هیچ چیز هیچ چیز هیــــچ چیز برات

وحشتناک تر درد ناک تر و سوزنده تر از این نیست که بهت بگن روز آخره و باید برای وداع بری...

تو نمیتونی مفهوم وداع رو اونجا بکار ببری ..با کی میخوای وداع کنی ؟؟؟ با سرمایه ی همه ی وجودت ؟؟

با کسی که بخاطر بودنشه که توهستی ؟؟ با کسی که رحمه للعالمینه ؟؟

تو نمیتونی ..نمیتونی...اصلن باورش در مغزت نمیگنجه ....غیر از این که عین عزیز از دست داده ها وجودت مویه میکنه و

اشک چشمت بی اونکه بخوای میباره ...آتیش قلبت حتی یک لحظه هم رهات نمیکنه....

و من یقین دارم یقین دارم یقین دارم

اگر بعد از مدینه ، زیارت کعبه نبود

تو این آتیش رو هیـــــــــــچ جای عالم مرهم نداشتی...

اگر عظمت کعبه وجودت رو تسخیر نمیکرد تو به هیچ عنوان توانایی ای برای درک مفهوم رفتن پیدا نمیکردی..

اگر بعد از سلام آخرت به پیامبرت و ائمه ت و دوسلام به بانوی دو عالم ،یکی رو به قبر پیامبر و یکی رو به بقیع ،

کلمه ای جز "لبیک..اللهم لبیک .." قرار بود بگی حقیقتن در این سلام ِ وداع به راحتی جان میدادی......

تنها چیزی که میفهمی اینه که اگرچه به زبان سلام دادی و به چشم محروم شدی

اما سبکی...چون همه ی وجودت رو  ، توی خاکی که قدم گاه جبرئیل و محمد و علی و فاطمه و حسنین بود

جا گذاشتی........تنها چیزی که برات مونده 

دستای گداییته که حلقه ی کعبه ی عشقت کنی

و تاروپودت رو با عطر مسجد الحرام و اذان بلال و اولین نماز سه نفره ی اسلام کنار کعبه ، عجین کنی...

من

برای تو....ثانیه ثانیه عاشقی و غرق شدن و محو شدن و نیست شدن اونجاها رو آرزو میکنم .....

..

.

.


.


نشد که آیینه باشم برای دیدن تو...

...

.


۹۲/۰۷/۲۱
منتظر

نظرات  (۳)

کعبه را می بینم
کعبه را می خوانم
کعبه را
با نفس پنجره ها
می بویم
در هم آغوشی شبنم با شب
در عسل نازترین چشمانی
چشم در چشم خدا
می دوزم
پی نوری هستم
پی سیبی
پی چشمه ی فراموشی ها
پی تابشِ بی ذوق هوا
پی قرص خوابی
دستانی
پرُ مکث
پَرش ثانیه ها را
می چید
انفجار کلمات
انبساط واژه ها
را می دید
اتفاقی
تو صدایم کردی
در سکوت ماه
و
انتظار باران
تو
پناهم دادی
من
نشانت کردم
که تو را
سبز برویانم از عشق
از هر آنچه که ترا
می پوید ....

سلام و درود بر شما
بسیار زیبا بود
انشا الله که رهسپاره خانه اش شوید

سلام عزیز خوبی؟

اشکالی نداره نیومدی عزیزم منم مدرسه بودم نمیدونم چی شد یهویی مریض شدم

ممنون که سر زدی عزیز

پاسخ:
خداروشکر که بهتری :*
سلام خیلی عالی بود ممنون
ان شاا... قسمت منم و همه بشه
پاسخ:
سلام..
آآآآمیـــــــــــــــــن.....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی